یکی از عملیاتهای مشترک ابوحامد و فاتح (رضا بخشی) جانشینش، ماجرای تلقرین بود. تلقرین منطقهای در سوریه است که موقعیت استراتژیکیای به خاطر فاصله ۱۵ کیلومتری به مناطق اشغالی فلسطین دارد. وقتی تلقرین توسط رزمندگان فاطمیون آزاد شد، دشمن آشفته شد و تحمل این شکست برایش خیلی سنگین بود تا جایی که برای به دست آوردنش دست به عملیاتهای مختلفی زد و حدود ۱۷ شهید از رزمندگان فاطمیون برای حفظ این موقعیت منحصربهفرد جبهه مقاومت، جان خود را فدا کردند و اجازه ندادند دوباره این منطقه به چنگ تروریستها بیفتد. ابوحامد و فاتح در حال و هوای ایام فاطمیه سال ۹۳، در تلقرین؛ ۱۵ کیلومتری حائل مرز اسرائیل با شلیک خمپاره به شهادت رسیدند. گفتنی است تلقرین یکی از سختترین میدانهای جنگ سوریه بود که به دست لشکر فاطمیون پاکسازی شد.
برای ابوحامد مرزها، مفهومی روی کاغذ بود. یازدهمین فرزند خانواده توسلی
پنج ساله بود که انقلاب شد. انگار فعالیتهای انقلابی در خانواده توسلی یک
بدعت بود تا جایی که برادر بزرگترش به جرم علاقه به امام خمینی (ره)
زندهبهگور شد و همان سالها به سبب عشق به حضرت امام مجبور شد به همراه
خانواده به ایران مهاجرت کند و در مشهد مقدس سکنی گزیدند. بعد از، از دست
دادن پدر در ۶ سالگی و مادر، در ۱۱ سالگی به پیشنهاد برادر درس طلبگی را
آغاز و چهار سال درس دین را در قم و اصفهان خواند. با شروع حمله بعثیها به
ایران، افغانستانیهای ساکن ایران در قالب گردان ابوذر در کردستان از خاک
ایران دفاع کردند و علیرضای ۱۴ ساله به صورت مخفیانه وارد اتوبوس افغانها
شد و به کردستان رفت و در آنجا به کار آشپزخانه، نظافت و واکسزدن کفش
رزمندهها پرداخت. بعد از اولین اخراج از جبهه کردستان به خاطر سن کم
توانست در اواخر جنگ تحمیلی دوباره به میدان رزم باز گردد. همزمان با خروج
شوروی از افغانستان علیرضا توسلی به افغانستان بازگشت و با عضویت در حزب
شیعیان افغانستانی با نام وحدت، به رهبری شهید مزاری جنگ چریکی را آموزش
دید و با قدرت گرفتن طالبان در افغانستان دوشادوش دیگر همرزمانش به نبرد
پرداخت و زخمی در پیشانی و ترکشی در زانو و سینه نزدیک قلب یادگاری طالبان
در وجودش شد. همزمان با جنگ طالبان، دوره تخصصی ادوات سنگین را آموزش دید و
توانست فرمانده شود و این مهارت ویژه باعث مقاومت در شهر طالقان افغانستان
شد. وی در سال ۱۳۷۹ و در ۲۷ سالگی ازدواج کرد و بعد از سقوط طالبان دوباره
به ایران باز گشت. عوارض مجروحیت سبب شد مدتی خانهنشین شود اما بعد از به
دنیا آمدن فرزند دومش آموزشگاه رایانهای را در گلشهر مشهد با مدیریت خودش
تاسیس کرد. یک سال بعد از به دنیا آمدن طوبا دختر دومش، با شروع جنگ در
سوریه با سخنرانیهای هر هفته خود در دعای ندبه، سعی در تشویق دوستانش در
جهاد کرد و با تشکیل گروهی ۲۱ نفره، بدون اطلاع خانوادههایشان، بهار ۱۳۹۲
برای دفاع از حرمآلالله عازم سوریه شدند. پس از ۶ ماه سختی در سوریه و
هدیه کردن چهار شهید افغانستانی، سازمان مجاهدین افغانستانی مدافع حرم
(فاطمیون) تشکیل شد. با افزایش مجاهدین افغانستانی ۹ گروه مجزا با نام
«خیبر» شکل گرفت. اولین ماموریت گروهان فاطمیون حفاظت از فرودگاه سوریه با
فرماندهی ابوحامد بود. عملیاتهای پاکسازی اطراف حرم حضرت زینب (س)، تل
اذان، دوخانیه، تلقرین و… با نام فاطمیون و به فرماندهی ابوحامد در لشکر
فاطمیون اتفاق افتاد.
حیات فرهنگی، اجتماعی شهید
ابوحامد با فعالیتهای تبلیغی در دعای ندبه مشهد از یک گروه ۲۱ نفره لشکری، با نام فاطمیون مدافع حرم ساخت. همسرش نقل میکند: «بارها میگفتند این جبهه مقاومت تمام شدنی نیست. این از علائم آخرالزمان است و نهایتاً منتهی خواهد شد به آزادی قدس و ظهور امام زمان (عج). میگفتند این روحیه مقاومت بین ملتها در حال زنده شدن و فراگیر شدن است و اتفاقاً میگفتند که ما افغانها حتماً باید در این ماجرا حضور داشته باشیم.» ابوحامد همچنین در آموزشگاه رایانهای خود فعالیتهای فرهنگی و آموزشی در حوزه کامپیوتر و زبان را به انجام رسانید.
علیرضا توسلی ملقب به «ابوحامد» یکی از شجاعترین فرماندهان میدانی نبرد سوریه، در سالهای گذشته با سازماندهی رزمندگان افغانستانی از سراسر جهان به خیل مدافعان حرم آل الله پیوست، به این ترتیب او به عنوان فرمانده «لشکر فاطمیون» (لشکر مخصوص رزمندگان افغانستانی حاضر در نبرد سوریه) شناخته میشد. فرماندهی که نبوغ خاص نظامی او در جنگهای چریکی، زبانزد بود. فرماندهی که در نهایت در روز شنبه ۹ اسفند ٩٣، در جریان آزادسازی تپه «تل قرین» در حومه «درعا»، به دست تروریستهای «جبهه النصره» به شهادت رسید. پیکر پاک شهید علیرضا توسلی، اسفند سال گذشته در مشهد مقدس تشییع و به خاک سپرده شد. شهید توسلی و سایر مجاهدان افغانستانی که این روزها خار چشم تکفیریها شدهاند، در جنگ عراق علیه ایران نیز بیش از ۲۰۰۰ شهید افغانستانی تقدیم راه اسلام و نظام مقدس جمهوری اسلامی کردند. این آمار شاید بتواند پاسخ محکمی به سالها جوسازی غیرانسانی و محقرانه رسانهها در معرفی مهاجران افغانستانی باشد. حالا «ابوحامدها» اثبات کردهاند که مهاجر، بیتوجه به این نگاهها، آرمانگراست و مرز نمیشناسد. شهدایی که غریبانه در شهرهای مختلف ایران و افغانستان تشییع میشوند. آنچه در پی میآید حاصل گفت وگوی ما با امالبنین حسینی، همسر شهید توسلی است که تقدیم حضورتان میگردد.
نام شهید: علی تمامزاده (ابوهادی)
تاریخ شهادت: ۱۶ آبان ۱۳۹۴
در دومین اعزام خود به سوریه و در دومین روز محرم در جریان عملیاتی در محدوده روستای قراصی از روستاهای جنوب غرب حلب و در میان آتش سنگین تکفیریها مشغول عقب کشیدن همرزمان مجروح خود بود که در اثر اصابت گلوله مستقیم دشمن به درجه رفیع شهادت نائل شد.
خطشکن و جریانساز مدافع حرم آلالله، زاده ۲۴ فروردین ۱۳۵۵ بود. در بهار نوجوانی، «حوزه ایروانی» چهار راه مولوی تهران را برای تکلیف دین انتخاب کرد و پس از آن برای هدفی فرهنگی، قدم در «حوزه علمیه کرج» گذاشت. اعزام به سوریه برای یک روحانی که سوابق نظامی نداشت کار آسان و در دسترسی نبود و به همین جهت تصمیم گرفت با هویتی دیگر و با یک پاسپورت افغانستانی در قالب تیپ فاطمیون راهی شام شود. شیخ از اعضای فاطمیون شد و به یاری همان پاسپورت افغانستانی، به جبهه مبارزه اعزام و در سوریه با ابوحامد (شهید توسلی) آشنا شد و مقدمات دومین اعزامش به مدد و کمک ابوحامد فرمانده تیپ فاطمیون انجام گرفت. «علی تمامزاده» طلبه حوزه علمیه کرج بعد از نماز جمعه روبهروی مصلی میایستاد، داد میزد و نشریه «شلمچه» را توزیع میکرد و برای همین در میان بچههای کرج به «علی شلمچه» معروف شده بود.
حیات فرهنگی، اجتماعی شهید
در روزگاری که بازار فرقهها داغ شده بود، نقشآفرین شد و در صف اول مبارزه فعال بود و در جبهه نظامی در برابر فرقههای «ضاله» قرار گرفت. مقابله با فرقههای منحرف فکری و دینی و نگارش مقالات و نوشتههایی در مجلات و پایگاههای مجازی، تنها بخشی از فعالیتهای «ابوهادی» بود. این مدافع حرم آلالله، اولین نشریه خود را با نام شهید مدافع حرم، علیرضا توسلی در دهه ۹۰ به چاپ رساند و وبلاگ مدافعون و چند نشریه دیگر در کرج و سوریه، امتداد فعالیتهای فرهنگیاش شد. «دومین شهید روحانی مدافع حرم» از فعالان فرهنگی استان البرز و ساکن فردیس، مدت بسیار زیادی بهعنوان ارتش فرهنگی یک نفره، نشریهای را منتشر میکرد و تمام محتوای نشریه، طراحی، چاپ و تکثیرش را برعهده داشت. وی در بسیاری از برنامههای فرهنگی، تبلیغی و جهادی بهخصوص در عرصه روشنگری و مقابله با جریانهای فکری مانند دراویش و فرقههای خاص فعال بود و بدون هیچ حمایتی، طراحی برنامههای اعتراضی به این پدیدهها را راهاندازی میکرد. انتشار نشریه منتشر شده در سوریه با شهادت شهید تمامزاده متوقف شد و با توجه به اینکه پایگاه فرهنگی او در زمان حیات مادی کانون فرهنگی شهید فهمیده در شهر کرج بود و ارتباط تگاتنگی با خانواده شهید فهمیده داشت و سخنرانیهای خود را هر سهشنبه در این کانون برگزار میکرد، هماکنون یاد و خاطره این شهید مبلغ مدافع حرم در این کانون زنده نگه داشته میشود.
به ایشان روایتی از جهاد ائمه (ع) که فرمودند: « قلمالعلماء ، افضل من الدماء الشهدا» است را می خواندم و علی می خندید . بعد از شهادت ایشان مصداق عملی این روایت شدند. هم با قلم علمائی و هم خون شهدائی در دو جبهه نظامی و فرهنگی جهاد کردند..
حجت
الاسلام علی تمام زاده سال 1355 به دنیا آمد. درس حوزه را از 18 سالگی به
بعد و پس از گرفتن دیپلم شروع کرد اول به حوزه ایروانی واقع در چهارراه
مولوی رفت و بعد هم وارد حوزه علمیه ی کرج شد. در همین راستا به انجام
کارهای فرهنگی نیز مشغول شد و دست به قلم بود. این اواخر نیز پیرو مسئله
سوریه راجع به شهدای فاطمیون و شهدای افغانستانی تا جایی که می توانست کار
کرد.
در همین مدت توانست دو
سه نشریه را به چاپ برساند. اولین نشریه ویژه شهادت ابوحامد بود که منتشر
شد. وی همراه تیپ فاطمیون سه بار به سوریه اعزام شد و هر بار چهل روز آنجا
بودند که در تار یخ هجدهم آبان ماه سال 1394 در سن 39 سالگی در سوریه بر
اثر اصابت گلوله به پهلو به شهادت رسید و در گلزار شهدای امام زاده محمد
کرج به خاک سپرده شد. از او دو فرزند به یادگار ماند.
*نوید شاهد البرز در سالروز شهادت شهید با همسر شهید گفتگوی داشته است که تقدیم حضورتان می شود:
***خانم «زهرا کورخلی» شما همسر «شهید علی تمام زاده» از شهدای مدافع حرم هستید لصفا بیوگرافی از شهید گرانقدر بفرمایید؟
در روز بیست و چهارم فروردین ماه سال 1355، اولین فرزند« رضا قلی تمام زاده» در آغوش خانواده ای متدین و مذهبی در شهر تهران متولد شد.« شهید علی تمام زاده» بعد از اتمام تحصیلات وارد حوزه علمیه ایروانی تهران شد، ایشان پس از چندی تحصیل در حوزه علمیه ، مقابله با فرقه های منحرف فکری و دینی را آغاز نمود و در این راستا به نگارش مقالات و نوشته هایی در مجلات و نیز در پایگاههای مجازی همت گماشت. بی پروا بودن در مقابله با انحراف و دارا بودن روحیه ی انقلابی و شجاعت بی نظیر علی آقا موجب شده بود، ایشان به عنوان یک شخصیت جریان ساز و خط شکن معرفی شود.
***نحوه آشنایی شما با همسرتان(شهید علی تمام زاده) چگونه بود؟
در سال 1379، از طریق خانواده ایشان با هم اشنا شدیم طی رسومات مذهبی و اسلامی با هم صحبت کردیم و در همان جلسه اول متوجه شدیم که چقدر از لحاظ اعتقادی با هم تفاهم داریم و خداوند این کفویت را ایجاد کرده تا در کنار هم به کمال بندگی برسیم و در روز تولد زینب سلام ا..علیها) ازدواج کردیم و نکته جالب این که پایان زندگی مشترک دنیوی مان هم مدافع حرم بی بی زینب (س) شدند. که ان شالله آخرت ابدیت کنار هم خواهیم بود.
***ویژگیهای اخلاقی و اعتقادی همسرتان را بفرمایید؟
ایشان بعد از شهادت به نماد اخلاص و بصیرت شهرت
یافتند، چرا اخلاص ایشان از خداشناسی و توحیدش نشات می گرفت. وی موحد و بنده خالص
خدا بود.خدا را خوب شناخته بود و تمام کارها را برای رضای خدا انجام دادن همان
اخلاص بدون هیچ چشم داشت مادی از بندگان
خدا ، فقط برای رضای خدا ، خیلی جاها ایشان فعالیتهای فرهنگی مختلفی داشتند.
همیشه می گفتند: اگر کار برای خدا باشد خداوند برکتش را در تمام لحظات زندگی جاری می کند.
توکلشش به خدا ، عبادت خالصانه اش ، نمازهای اول وقت ایشان ، تهجد و شب زنده داریش، سجده های طولانی بعد از هر نمازش از خصوصیات برجسته ایشان بود.
زهد و تقوا ایشان که در روایات معصومین (ع) توصیه شده در رفتارهای ایشان تجلی یافته بود دوری از دنیا طلبی که همیشه تکه کلامی به بنده داشتند که دنیا را جدی نگیر . هم و غم ایشان برای آخرت بود نه اینکه در دنیا خوب زندگی نکند بلکه بلکه اینجا را مزرعه آخرت می دانست تقوای ایشان زبانزد تمام اقوام بود، تقوای چشم ، که خواهرهای بنده را با صداهایشان می شناخت و خواهرهای خودش را حتی اگر در خیابان می دید نمی شناخت، از غیبت بیزار بود و خلاصه ایشان عالمی بود که هر آنچه در منبرها برای مردم سخنرانی می کرد اول خود به آن عمل میکرد تا اینکه که مدافع حرم و حریم آل الله شد....
***از چگونگی اعزام سوریه بفرمایید؟
علی آقا یک روحانی مجاهد و مبارز بود و همیشه دغدغه دین داشت و زندگی ما با توجه به اینکه ایشان همیشه در همه صحنه ها ی فرهنگی و سیاسی و هر کجا که لازم بود حضوری فعال داشتند و گاهی اوقات زمان مشخصی نداشت، تقریبا قسمتی از جهاد را داشت و همیشه بنده به ایشان روایتی از جهاد ائمه (ع) که فرمودند: « قلمالعلماء ، افضل من الدماء الشهدا» است را می خواندم و علی می خندید . بعد از شهادت ایشان مصداق عملی این روایت شدند. هم با قلم علمائی و هم خون شهدائی در دو جبهه نظامی و فرهنگی جهاد کردند. علی آقا بار اول بسیجی وار و گمنام به جبهه سوریه اعزام شدند، وقتی بعد از یک دوره چهل روزه برگشتند، در طی عملیاتی فرمانده تیپ فاطمیون، شهید توسلی و دیگر رزمندگانی که علی آقا شیفته این شهدا بود به شهادت رسیدند و علی آقا وقتی برای تشییع این شهدا به مشهد رفتند از آقا امام رضا (ع) و شهید توسلی خواسته بود که رفتنش به سوریه را امضاء کنند ، بعد از آن دو بار به سوریه اعزام شد و در سومین بار که بی صبرانه منتظر آمدنش بودیم ، خبر شهادتش را آوردند.
و اما سخن پایانی:
همانطور که مقام معطم رهبری در فرمایشاتشان فرمودند که : این شهدا از اولیا ا.. بودند و ما خانواده ها که با این بزرگواران زندگی کرده ایم به این سخنان عمیق و پر معنی آقا در این مورد این شهدا ء رسیده ایم و باز فرمودند از شگفتیهای تاریخ است که جوانانی از خانواده و زندگی راحت دست می کشندو در این مسیر جهاد به شهادت می رسند. آری دل کندن سخت است از محمد هادی دوست داشتنی ، فاطمه دختر نوجوانش اما هدف والا و افق دیدبالای این شهداء و مبارزه با دشمنان اسلام که راس آن آمریکا و اسراییل است .
این شهدا در آسمان ماندند و دل تنگی برای ما خانواده ها سخت است و گاهی طاقت فرسا می باشد اما وقتی نگاه به مصایب اهل بیت (ع) و خصوصا حضرت زینب(س) نگاه کنیم می بینیم مصیبت آنها کجا و مصیبت ما کجا ...و آرام می شویم. در همه این صبوریها رضای خدا و عزت اسلام بالاترین هدف همه ما است و اما شعار بعد از شهدا ما چه کرده ایم؟این شهدا ستاره های درخشان هستند که راه را نشان می دهندو جبهه حق و باطل هم مشخص است.
به برکت خون تمام شهدا و به برکت رهبری مقتدر و دانا و فرزانه حالا ما هستیم و این میدان عمل و جهاد با دشمن هم پیروز شدندبه قول استاد پناهیان اگر هر کدام از ما خودمان را یک قدم به خدا نزدیکتر کنیم، مشکل دنیای اسلام حل می شودو ظهور آقا امام زمان ارواحنا فداه) محقق می شود ، ان شالله هم خودمان خوب باشیم وثیقه راستین اهل بیت(ع) را هم نسبت به منکرات جامعه بی تفاوت نباشیم، تاروز قیامت شرمنده شهدا و امام شهداء نشویم.