یادی از شهدای گلگون کفن نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران

شرمنده شهدا ...... شاید بتوانم قطره ای از دریای شهدا را در این وبلاگ معرفی کنم

یادی از شهدای گلگون کفن نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران

شرمنده شهدا ...... شاید بتوانم قطره ای از دریای شهدا را در این وبلاگ معرفی کنم

شهید مدافع حرم محمد (مرتضی) عبداللهی

نام شهید: مرتضی عبداللهی
تاریخ شهادت: ۲۳ آبان‌ماه ۱۳۹۶

شهید مرتضی عبداللهی، معروف به مرتضی فرزند دوم خانواده‌ای ۶ نفره است. مرتضی عبداللهی ۲۳ آبان ماه ۹۶ در نبرد با تروریست‌های داعشی در استان دیرالزور در شرق سوریه به فیض شهادت رسید. زمانی که پیکر این شهید را آوردند، کلیپ مشهوری از وداع خانواده و دوستان شهید مرتضی عبداللهی، در فضای مجازی، بازنشر وسیعی داشت، جایی که پدر این شهید مدافع حرم، فریاد مرگ بر آمریکا سر می‌داد و به دوستان مرتضی می‌گفت هزاران مرتضی من فدای راه سیدعلی شود.

جوانی باهوش و با محبت و از اهالی مسجد «صفا» در خیابان شهید مدنی. او دوره‌های آموزش نظامی و «راپل»، «غواصی» و «پاراگلایدر» را با موفقیت طی کرد و تبحر خاصی در تیراندازی داشت.
نتیجه تصویری برای شهید مرتضی عبداللهی
حیات فرهنگی و اجتماعی شهید

پدر شهید مرتضی عبداللهی در مورد شیوه تربیتی برای فرزندش گفته است: «اعتقاد دارم که مرتضی را مسجد تربیت کرد؛ یعنی اگر مسجد نبود، مرتضی شهید نمی‌شد. این را قطعاً می‌توانم بگویم. ما واقعاً اگر متمسک به مسجد بشویم و مسجد را خانه خودمان قرار دهیم به نظر من آینده جوانان و فرزندان‌مان ضمانت می‌شود؛ البته مساجدی مثل مسجد «صفا» که مرتضی ما در آنجا در خیابان شهید مدنی رفت و آمد می‌کرد و از افرادی که در آن مسجد بودند خیلی چیزها یاد گرفت و از نزدیک حس کرد؛ همین فرهنگ شهادت، فرهنگ مبارزه در راه حق و به‌خصوص فرهنگ دفاع از اهل بیت.» آخرین نوشته شهید «شفاعت‌نامه‌ای» بود با جمله «لا یوم کیومک یا اباعبدالله.» شهید مدافع حرم مرتضی عبداللهی می‌گفت برایم سخت است که من سنگ مزار داشته باشم و بی‌بی زهرا (س) بی‌نشان باشد. شهید که شد خانواده به وصیتش عمل کردند و حالا مزار خاکی‌اش در بهشت حضرت زهرا (س)، هر روز و هر شب برای زائران شهدا روضه مادر می‌خواند.

شهید مدافع حرم محمد ( مرتضی )عبداللهی

تصاویر/ شهید مدافع حرم مرتضی عبداللهی

شهید محمد عبداللهی، معروف به مرتضی فرزند دوم خانواده‌ای ۶ نفره است. محمد (مرتضی) عبداللهی ۲۳ در نبرد با تروریست‌های داعشی در استان دیرالزور در شرق سوریه به فیض شهادت رسید.

کلیپ مشهور وداع خانواده و دوستان شهید مرتضی عبداللهی، در فضای مجازی، بازنشر وسیعی داشت، جایی که پدر این شهید مدافع حرم، فریاد مرگ بر آمریکا سر می‌دهد و به دوستان مرتضی می‌گوید هزاران مرتضی من فدای راه سیدعلی شود. شهید محمد عبداللهی، معروف به مرتضی فرزند دوم خانواده‌ای ۶ نفره است. محمد (مرتضی) عبداللهی ۲۳ آبان ماه امسال در نبرد با تروریست‌های داعشی در استان دیرالزور در شرق سوریه به فیض شهادت رسید. با مصطفی عبداللهی درباره فرزند شهیدش به گفت‌و‌گو نشسته‌ایم.

شاید تنها آشنایی‌ای که ما و البته برخی از مخاطبان این گفت‌وگو با شما داشته باشیم، از طریق همان کلیپ تصویری باشد که از سخنان شما در فضای مجازی منتشر شد؛ کلیپ مراسم وداع با فرزند شهیدتان مرتضی عبداللهی. در همان حس و حال غریبی که رفقای آقا مرتضی، کنار پیکرش جمع شدند و گریه و زاری می‌کنند و شما یک تصویر دوگانه‌ای را شکل می‌دهید. یک جایی می‌بینیم، قربان صدقه شهید می‌روید و در جایی دیگر با صلابت می‌گویید که شهید من فدای راه سیدعلی و در آخر هم، همان فریاد مرگ بر آمریکا. تصاویری که شاید در سال‌های دهه ۶۰ بیشتر شاهدش بودیم. اما تلقی مشهوری در سال‌های اخیر، راجع به جامعه و نسل امروز شکل گرفته است که میل جوان امروزی و جامعه به شهادت‌طلبی و ولایت‌پذیری نسبت به اوایل انقلاب کمرنگ‌تر شده است. چقدر با این نظر موافقید؟
در مورد اینکه چقدر مفهوم شهادت‌طلبی در جامعه ما غریب است باید گفت که جواب راحت این است که بروی سراغ ظاهر کار و آن چیزی که در خیابان و کوچه و بازار خودش را نمایش می‌دهد. معمولا خبرنگارها و کسانی که در کوچه و خیابان تردد می‌کنند با چیزی روبه‌رو می‌شوند که با آنچه در واقعیت جامعه نهفته است، متفاوت است. علاوه‌بر این ظواهر، چیزهای دیگری هم وجود دارد که خودشان را به این راحتی نشان نمی‌دهند. ولی چیزی که همیشه بر آن تاکید دارم اینکه نسل فعلی، واقعا از نسل ما خیلی بهتر است. منظورم نسلی است که الان آمادگی رزم دارد و با دشمن ستیز می‌کند؛ اینها بهتر از دوران ما هستند. برای اینکه در دوران ما، حضرت امام(ره) از رزمنده‌ها می‌خواستند که جبهه‌ها را پر کنند؛ از همه اقشار بارها درخواست می‌کردند. در حالی که الان شما می‌بینید و دیده‌اید که حضرت آقا از کسی نخواستند؛ به مردم نگفتند که بروید و منطقه جنگی را پر کنید یا حضور پیدا کنید. در‌کل رزمنده‌های فعلی این را حس کرده‌اند که ایشان موافق است و رضایت دارد و همین برای آنها کفایت می‌کرد. این نشان می‌دهد ولایت‌پذیری این نسل خیلی بیشتر است و فقط دنبال این است که یک وقتی خلاف رضایت ایشان انجام نشود. این مطلب در این نسل وجود دارد و به نظر من فضیلت خیلی بزرگی است. به این دلیل هم حضرت آقا فرمودند که به نظرم مقام شهدای مدافع حرم دو برابر یک شهید است. شاید دلیلش این است؛ شاید هم به خاطر همان مظلومیتی است که این شهدا دارند. یک چیزهایی را الان بعضی‌ها در مورد این شهدا می‌گویند که برای رزمندگان دفاع مقدس گفته نمی‌شد. یکی دیگر از افتخارات نسل امروز، فهم‌شان نسبت به شرایط پیرامونی‌شان بود. اینکه در موقعیتی به نبرد با دشمن بیرونی رفته‌اند که این حس خطر نسبت به دشمن خیلی کمتر از خطری بود که در دوران دفاع مقدس برای مردم وجود داشت. چون انسان می‌گوید تا دشمن به خیمه‌های ما برسد وقت زیاد است؛ احساس خطر به آن شدت نیست که پشت خیمه‌های ما صدای تیر و گلوله دشمن شنیده شود. در نتیجه باز این یک فضیلت است که جوان امروز با اینکه جای دوری است و وظیفه ظاهری در آن دیده نمی‌شود پی ببرد که وظیفه باطنی نسبت به آن موقعیت دارد.
نتیجه تصویری برای شهید مرتضی عبداللهی
این مسیری است که فرزند شما به‌عنوان بهترین مسیر سعادت انتخاب کرده است. اما سوالم این است که چطور یک پدر می‌تواند این دل کندن از فرزندش را فریاد بزند؟
شما می‌بینید که «دوست داشتن» در ائمه خیلی بیشتر از دیگران است؛ چون آنها متعالی‌تر هستند و دوستی آنها عمیق‌تر و خدایی‌تر است. حالا ما که آدم‌های معمولی‌ هستیم و در حد خودمان فرزندانمان را دوست داریم، از کفار و از آنهایی که حقایق را می‌پوشانند بچه‌های‌مان را بیشتر دوست داریم. اما نکته جای دیگری است. اینکه متوجه شده‌ایم دینداری به نفع ماست؛ حتی اگر از موضع مادی نگاه کنیم. بچه‌های‌مان را به این دلیل بیشتر دوست داریم و می‌خواهیم در فضای بهتری رشد کنند. همان‌طور که در قرآن هم اشاره می‌کند، در جایی ببخشید که خیلی آن را می‌خواهید‌. حالا من مفهوم آن را عرض کردم؛ همان «مما تحبون» معروف، که می‌گوید اگر از آن چیزی که خیلی دوست داری ببخشی باارزش است. به همین دلیل بهترین چیزهایی که ما دوست داریم را فدای امام خمینی(ره) و آقایی می‌کنیم که به او علاقه‌ای داریم. همین باعث می‌شود سعی کنیم امر ایشان را مو به مو و بدون اینکه امیال و افکار و منافع خودمان را با آن بسنجیم، بیاییم و تابع باشیم و پیروی کنیم و عزیزترین چیزها را برایش بدهیم؛ نه اینکه اگر دست گذاشتند و یک خللی در یک چیز عزیزی بر ما وارد شد آنجا از رهبری و ولایت امر، زاویه بگیریم. همان چیزهایی که الان داریم می‌بینیم؛ همین آقایی که ادعا می‌‌کند پیرو ولایت است و در آستانه همه صحبت‌هایش با یاد کردن از امام زمان (عج) و این چیزها وارد می‌شود ولی حتی امام زمان خودش را به درستی نمی‌شناسد. بعضی مواقع آدم باید ضرر کند و امر یا حکمی را بپذیرد؛ این حکم ممکن است از خود ولی‌امر باشد یا با واسطه از کسی که ایشان گذاشته است برای امر مهمی، باشد؛ باید تبعیت کند ولو اینکه ضرر هم بکند. این امتحانی است که خدا کند هر موقع برای ما پیش می‌آید از آن سربلند بیرون بیاییم. هر پدری مسلما به فرزندش علاقه شدید دارد. وقتی یک چیز خیلی بزرگ‌تری مثل اسلام و ولایت به خطر می‌افتد معلوم است که آدم آن علائقش را برای آن چیز بزرگ باید فدا کند.

بزرگ‌ترین آموزه ما قرآن است که آن هم بشارت می‌دهد به یک فوز عظیم، که شما هم آخرتت را تضمین کرده‌ای، هم دنیا را. من یک جای دیگری گفتم این شهدا هستند که این عزت را به وجود آورده‌اند که شما بروی در خلیج فارس سرباز آمریکایی را بگیری و آنها بیایند با ترس و لرز در شناور شما و با آن شکلی که عکسش را در رسانه‌های دنیا دیدید، روی زمین بنشانند. در حالی که از لحاظ نظامی، آن چند قایق ایرانی باید می‌ترسیدند چون در اقل تجهیزات و سلاح بودند نسبت به آن دو ناو مجهز تا دندان مسلح. چه چیزی باعث این کار می‌شود؟ همین خون شهداست؛ اگر غیر این بود نمی‌توانست این کار را بکند. چند شب پیش، یکی از همین اعضای هیات حاکمه آمریکا می‌گفت ما نمی‌دانیم با ایران چه کنیم؛ این به دلیل همان عزتی است که خون شهدا نصیب ملت ایران کرده است.

رهبر انقلاب اسلامی وقتی از شهدایی همچون شهید حججی یاد می‌کنند تاکید دارند که در مقابل تبلیغات مضر و صداهای گمراه‌کننده امروز، ظرفیت‌های بزرگی وجود دارد که توانسته هدایت و رویش نسل جدید را شکل دهد. سوال من این است که شهید مرتضی عبداللهی در چه فضای تربیتی رشد کرده‌اند و با چه پرهیزهایی در فضای جامعه امروز حضور داشته‌اند؟
البته من کوچک‌تر از آنم که ادعای تربیت کنم و بگویم مثلا بلد هستم چطور فرزندم را تربیت کنم. این‌طور نیست چون واقعا تربیت نکات ریز و پیچیده‌ای دارد. یکی از چیزهای پیچیده این است که آدم باید با عملش دیگران را دعوت کند و این خودش کار را سخت می‌کند؛ یعنی وقتی شما مثلا می‌خواهید بگویید دروغ نگو، باید هیچ وقت از شما دروغ نشنوند. اعتقاد دارم که مرتضی را مسجد تربیت کرد؛ یعنی اگر این مسجد نبود مرتضی شهید نمی‌شد. این را قطعا می‌توانم بگویم. ما واقعا اگر متمسک به مسجد بشویم و مسجد را خانه خودمان قرار دهیم به نظر من آینده جوانان و فرزندان ما ضمانت می‌شود؛ البته مساجدی مثل مسجد «صفا» که مرتضای ما در آنجا در خیابان شهید مدنی رفت و آمد می‌کرد و از افرادی که در آن مسجد بودند خیلی چیزها یاد گرفت و از نزدیک حس کرد؛ همین فرهنگ شهادت، فرهنگ مبارزه در راه حق و مخصوصا فرهنگ دفاع از اهل بیت. شما به جای اینکه این سوالات را از من بپرسید به سراغ مسجد صفا بروید. شما اگر یک موقعی به آنجا بروید با چیزهای جالبی روبه‌رو می‌شوید و می‌بینید این شهادت که نصیب فرزند من شده است عمده‌اش نتیجه تربیت مسجد بوده و چیز خیلی عجیبی نیست. واقعا در زمان دفاع مقدس و انقلاب و قبل از پیروزی انقلاب مساجد نقش خیلی عجیبی داشتند. شیاطین سعی کردند بعد از پیروزی انقلاب با لطایف الحیلی نقش مسجد را تضعیف کنند؛ مقام مسجد را تضعیف کنند و جوان‌ها به سمت مسجد نروند. خیلی جاها هم موفق بوده‌اند. همین که شما پای‌تان به سمت مسجد باز نشود بقیه چیزها خیلی سخت نیست. ولی اگر این مساجد مثل این مساجدی که برنامه و نظم دارند، باشند ما نباید نگران نسل فعلی و آینده باشیم.

به جای اینکه مدام سمینار بگذاریم که با ماهواره و فضای مجازی چه کنیم که درنهایت آنها بیشتر از ما نیرو می‌گذارند و برایش دکتری تربیت می‌کنند و تزهای دکتری پشت سر هم دارند، هر چه بنشینیم از این کارها طراحی کنیم باز همیشه چندین قدم در بعد مادی از آنها عقب هستیم؛ ولی مسجد همه اینها را خنثی می‌کند و به همه این نگرانی‌های ما پاسخ می‌دهد. باید مساجد و کسانی را که مسجد می‌روند زیاد کنیم. این چیز پیچیده‌ای نیست و به سمینار هم احتیاج ندارد. آن منطقه‌ای که این مسجد «صفا» در آن هست واقعا مشعلی روشن شده که خیلی از آن بچه‌هایی که الان در مسجد هستند اگر اینجا نبودند به وضع خیلی بدی گرفتار می‌شدند. ولی الان هر کدام‌شان یک مرتضی هستند. همه اینهایی که الان در مسجد هستند تقریبا همه آنها- حالا اینکه من می‌گویم «تقریبا» همه اینها به خاطر این است که مثل منی اگر قاطی آنها باشد این درصد را پایین می‌آورد والا همه آنها منتظر شهادت هستند- دنبال فرصتی برای شهادت هستند. کار خیلی عجیب و غریبی هم نمی‌کنند؛ به ولایت اهل بیت متمسک شده‌اند که الحمدلله پرچمدار این مسجد برای اینکه متمسک به ولایت است و مطیع مطلق و کامل امام خامنه‌ای است موفق است و خدا حتما به او توفیق می‌دهد. با اینکه هزینه‌های زیادی از نظر مادی دارد ولی خدا رسانده است و کسی که قدم در این راه بگذارد هدایت می‌شود؛ این وعده الهی است «الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا». خیلی واضح است؛ شما یک وعده خلاف نمی‌توانید از قرآن پیدا کنید؛ از صدر اسلام تا حالا. وعده کرده است شما بیایید ما خودمان سبیل و راه را به شما نشان می‌دهیم؛ وسیله‌اش هم الان مسجد است.

وقتی آقا مرتضی گفت می‌خواهد به سوریه برود و مدافع حرم شود واکنش شما چه بود؟
ما منتظر بودیم؛ چون مدت‌ها بود از طریق دوستان پیگیری می‌کردیم که ایشان جذب مجموعه‌ای شوند. خودم خیلی تلاش کرده‌ام که جذب شوند تا بتواند برود. از قدیم که خاطرات قبل از انقلاب و مبارزات و بعد پیروزی انقلاب و مسائل پس از انقلاب و پس‌ از دوران دفاع مقدس را برایش تعریف می‌کردم محکم روی پایش می‌زد و می‌گفت کاش ما هم آن موقع بودیم. این چیزها را که برای او توضیح می‌دادم موجب می‌شد ایشان آرزوی مبارزه و فدا شدن در راه اسلام رفته رفته در وجودش جا بیفتد. عرض کردم وقتی سر و کارش با این مسجد افتاد روبه‌راه شد. البته این‌طور نبود که اظهار کند هدفش شهادت است. واقعا زندگی خودش را می‌کرد. الان بعضی از برنامه‌ریزی‌هایی که کرده است، بیرون می‌آید. یعنی کارهایی انجام داده بود که می‌دانست دو، سه ماه بعد از شهادتش بیرون می‌آید و الان دارد همین‌طور می‌شود؛ یعنی اهل زندگی کردن طبیعی و معمولی مثل همه مردم بود؛ با عیالش، با زندگی و خانه‌اش. همه را برنامه‌ریزی می‌کرد. خیلی هم خوب و زیبا و شاد زندگی می‌کرد ولی برنامه هم داشت که هر جا لازم باشد، فداکاری کند.

وقتی می‌آمد از فضای جبهه مقاومت تعریف می‌کرد؟
بله، او هم مثل همه رزمنده‌ها خاطراتش را تعریف می‌کرد. البته با ما کمتر؛ با دوستان مسجدی بیشتر. چون من اکثر عکس‌هایش را که می‌بینم متوجه می‌شوم ما کمتر در جریان خاطرات او بودیم. ولی بالاخره چون برای او خیلی زیبا و خوب در ذهنش نقش بسته بود‌، معمولا آدم چیزی که به آن علاقه دارد را برای نزدیکانش تعریف می‌کند.

خبر شهادت آقا مرتضی را چطور به همسر و مادر شهید دادید؟
آنها خیلی خوب با این مطلب روبه‌رو شدند؛ مخصوصا مادرشان. من اصلا انتظار نداشتم که به این خوبی و زیبایی با این مطلب کنار بیایند. موقعی که رفتم به او خبر بدهم چند تا از دوستان و آشنایان را به کمک آوردم که بتوانم این کار را انجام بدهم. مخصوصا روحانی عزیزمان؛ آقای علوی که از ایشان خواهش کردم و برای دادن این خبر با من آمدند. و همان‌طور که حدس می‌زدیم خدا آن صبر را هم به مادرش و هم به همسرش داد.

همرزمان آقا مرتضی، در مورد نحوه شهادتش چه گفتند؟
روز بیست و سوم آبان ماه و دو، سه روز قبل از پیروزی نهایی بود. اینها در کل واحدشان به دیوارهای شهر چسبیده بود؛ یعنی نزدیک همان شهر بوکمال بود. جزء واحدهایی بود که باید روی هر عمل می‌کرد، جداره اولیه را می‌شکاندند تا رزمنده‌ها وارد شوند، بقیه شهر را بگیرند و پاک‌سازی کنند. در عملیات شناسایی نقاط حساس دشمن بود که شهید شد.

در روزهایی که شر داعش تقریبا کم شده و حالا بیشتر انتظار است که یاد شهدا را زنده نگه داشت. به نظر شما برای زنده نگه داشتن یاد شهدای مدافع حرم، باید به کدام وجه از زندگی این شهدا پرداخت؟
رسانه‌ها باید همان پیام اصلی خون شهدا را برسانند که آن هم فقط حفاظت از سرزمین‌های جهان اسلام نیست؛ چون خیلی‌ها دنبال حفاظت از منافع جهان اسلامند و موفق نیستند. الان شما در افغانستان ببینید چه وضع آشفته‌ای هست و در پاکستان، در خیلی جاهای دیگر. آنجایی که در فِلِش فرماندهی ولی‌امر مسلمین هست فقط آنجا موفق بوده‌اند. در تاریخ هم نگاه کنید هر جا ولایت وجود دارد توفیق مسلمان‌ها هم هست. به نظر من بزرگ‌ترین پیام شهدای ما همان پیروی از ولایت است. بدون ولایت نمی‌شود امنیت را به آن صورت به دست آورید. اگر هم به صورت ظاهری باشد واقعا امنیت نیست. الان بزرگ‌ترین رسالت رسانه‌ها این است که با ظرایف‌شان نه‌فقط رودررو و مستقیم این را بگویند؛ مثلا اینکه یکی از شهدایمان این شکلی اهل ولایت بود و این کارها را کرد، اینها غیر‌مستقیم به مخاطب می‌فهماند که چه اتفاقات باارزشی حول همین ستون این خیمه عظیم رخ می‌دهد و دعوت می‌شود به پیروی از ولایت. در اکثر وصیتنامه‌های شهدا این مساله موج می‌زد. اکثر رزمنده‌ها در وصیتنامه‌شان این مطلب را آورده‌اند و بقیه هم ذهنیت‌شان این‌گونه بوده و اول می‌گفتند پیرو ولایت و پیرو حضرت امام باشید؛ یعنی این عمود خیمه اسلام است.

خانواده شهدا حق بزرگی بر گردن همه ما دارند و به‌خصوص مسئولان. آن هم وقتی‌که نگاه می‌کنیم به عظمت کاری که شهدای مدافع حرم در منطقه کردند، عزتی که دوباره به ایران بازگردانده شد، بیش از پیش شده است. توقعی هم از سمت این خانواده‌ها نسبت به مسئولان است که چطور این نهضت را نگه دارند. شما به‌عنوان یکی از کسانی که فرزندتان را در راه حفظ این عزت داده‌اید چه توقعی از مسئولان دارید؟
از مردم توقع نداریم ولی از مسئولان توقع داریم که بدون هیچ تبصره و حاشیه و بدون اینکه خجالت بکشند، از عزت نظام اسلامی دفاع کنند. بعضی مواقع قبل از انقلاب یک جاهایی نماز می‌خواندیم که آدم‌های ضعیف‌النفس می‌گفتند خجالت نمی‌کشی اینجا می‌ایستی نماز می‌خوانی؟ یعنی بنده خدا آنقدر پرت بود از ماجرا که افتخار را مترادف خجالت کشیدن می‌دانست. الان هم بعضی‌ها دچار این گرفتاری هستند که خجالت می‌کشند که از نظام اسلامی دفاع کنند؛ بعضی رسانه‌ها هم به شکلی رفتار می‌کنند که باید بر حکومت باشی. زمانی هم حضرت آقا فرمودند که بعضی‌ها فکر می‌کنند روشنفکری یعنی اینکه بر حکومت باشی؛ حالا هر حکومتی می‌خواهد باشد. شما وقتی روشنفکر با‌ارزشی هستی که بر حکومت ظالم باشی، نه حکومتی که اگر ولی‌امرش یک دروغ بگوید از ولی‌امری ساقط می‌شود؛ نه ولی‌امری که خیر مردم را می‌خواهد و برای خودش هیچ چیزی نمی‌خواهد. رسیدن به این فهم ارزشمند است که بر حاکم جائر باشی. متاسفانه یک مرضی به جان بعضی از رسانه‌ها و مسئولان افتاده است که فکر می‌کنند وقتی خوب هستند که همیشه بر حکومت باشند؛ این یعنی خیلی کودکانه پرچمی را بلند کنی که حتی ندانی روی آن چه نوشته شده است. باید بدون ترس و خجالت از ولی‌امر تبعیت کرد. حتی اگر چیزی را حس کردیم راضی نیست، لازم نیست ابلاغ کند. مثل همین شهید شدن امثال مرتضی، نیامدند دنبالش ببرند، به هزار ترفند و خواهش و تمنا رفت دنبال اینکه برود آنجا و خدمت کند؛ حالا اگر شهید هم شد که شد. یک بار در مجلسی در زمان حضرت امام (ره) بخشی از نمایندگان مجلس رفتند با هم، در طومار یا بیانیه‌ای گفتند آقا یکدفعه بیاید دهان ما را بدوزید؛ این یعنی خارج شدن از ولایت؛ این یعنی سقوط. باید آن کسانی که حق را فهمیده‌اند سکوت کنند. «هر که را اسرار حق آموختند/ مهر کردند و دهانش دوختند»؛ اینجا دوختن دهان عین افتخار است که حرف خارج از مصلحت جهان اسلام را نزنی؛ نه اینکه ما حس کنیم روشنفکرهای بیرون اینها را دوست دارند ما هم اینها را بالا بیاوریم.

سومین سالگرد شهید مدافع حرم، مرتضی عبداللهی پنجشنبه برگزار می‌شود |  خبرگزاری فارس

شهید مدافع حرم محمد (مرتضی) عبداللهی

مرتضی عبداللهی» به کاروان شهدای مدافع حرم پیوست- اخبار فرهنگی تسنیم | Tasnim

متولد ۹ اسفند سال 1366 در تهران بود؛ جوانی باهوش، بامحبت و صادق. در «تیر اندازی» تبحر خاصی داشت. دوره‌های مختلف «راپل»، «غواصی» و «پاراگلایدر» را با موفقیت طی کرده بود. مرتبه دوم برای دفاع از حریم اهل بیت (ع) به سوریه رفته بود که در ۲۳ آبان ماه سال ۹۶ به شهادت می‌رسد. همسر شهید معتقد است در این سال‌های زندگی مشترک با محمد «زندگی را با هم زندگی کردیم». در ادامه گفت‌وگوی خبرنگار دفاع پرس با همسر شهید مدافع حرم «محمد عبداللهی» را می‌خوانید:

نتیجه تصویری برای شهید مرتضی عبداللهی

دفاع پرس: در خصوص معیار‌های ازدواج خود بگویید؟

آقا محمد درحالی تصمیم به ازدواج گرفتند که دانشجو سال سوم مهندسی عمران بودند و نه کار مشخصی داشتند و نه به سربازی رفته بودند. تاکید بر احترام به والدین، دغدغه و پشتکار شهید برای انجام تکالیف الهی از جمله خصوصیاتی بود که باعث شد با اطمینان محمد را انتخاب کنم. آذر ماه سال ۱۳۸۷ به عقد هم درآمدیم. در تمام این سال‌ها ما زندگی را با هم زندگی کردیم. من به همه پیشنهاد می‌کنم که زود ازدواج کنید تا تفریحات و لذت‌های زیادی از زندگی با یکدیگر ببرید.

دفاع پرس: از خاطرات زندگی مشترک خود بگویید؟

اولین خرید زندگی ما عکس حضرت آقا بود که در کنار تابلو‌هایی که حاوی نام چهارده معصوم (ع) بود، به دیوار زدیم. آقا محمد همیشه با خوش‌رویی و لبخند وارد منزل می‌شدند و به خانه می‌گفتند: خانه قشنگ ما. به یاد دارم روزی به شوخی گفتند: اگر شما برای من آب بی‌آورید، به توفیقات شما افزوده می‌شود. پاسخ دادم: اگر شما هم ظرف‌ها را بشویید به اندازه مو‌های بدن خود ثواب می‌برید. سپس گفتند: کاری خواهم کرد که تا همیشه ثواب شستن ظرف‌ها برای من شود، و رفته بودند، ماشین ظرفشویی خریده بودند.

دفاع پرس: در خصوص ویژگی‌های اخلاقی شهید بگویید؟

آقا محمد بسیار قدرشناس و صادق بودند، به نحوی‌که طی 10 سال زندگی مشترک، هیچ‌گاه از همسرم دروغ نشنیدم. همچنین وی همواره به دنبال رفاه و آسایش خانواده بودند؛ حتی اگر خود در سختی قرار می‌گرفتند. همیشه می‌گفتند: از امام حسین (ع) شرم دارم که در کربلا به فکر آسایش همسر و خانواده‌ام باشم، به همین خاطر هیچ‌گاه با هم کربلا نرفتیم. شهید عبداللهی ارادت ویژه‌ای به حضرت زهرا (س) داشتند و می‌گفتند: چادر، حجاب حضرت زهرا (س) است. اگر مشاهده می‌کردند خانم چادری به زمین می‌خورد، همان‌جا ایستاده و گریه می‌کردند. آقا محمد علاقه بسیاری به امام رضا (ع) داشتند. مدتی بود که دایم می‌گفتند: دلتنگ زیارت امام رضا (ع) هستم، اما می‌ترسم اگر به مشهد بروم از اعزام جا بمانم. رفتند و پیکر مطهر شهید بازگشت. زمانی‌که داخل معراج شهدا بودیم، به یاد حسرت زیارتی که بر دل شهید مانده بود، افتادم. روز خاک‌سپاری که مصادف با شهادت امام رضا (ع) بود، پرچم حرم امام رضا (ع) را برای او آوردند.

این جوان، دل حاج قاسم را با نوآوری‌اش نرم کرد+فیلم | خبرگزاری فارس

دفاع پرس: به نظر شما مهم‌ترین دستاورد زندگی مشترک شما با شهید چه بود؟

سراسر زندگی ما سرشار از درس و آزمون بود. برای مثال گاهی می‌پرسیدند: ولایت من بیشتر است یا پدر؟ با نتیجه‌ای که می‌گرفتند، درس ولایت‌مداری می‌دادند. به یاد دارم روزی پدر همسرم ما را برای شام دعوت کرده بودند. آقا محمد، چون خسته بودند، گفتند: عذرخواهی کرده و می‌گویم: ان‌شاءالله فردا خدمت می‌رسیم. هنگامی‌که پدر آقا محمد تماس گرفتند، گفتند: چشم پدر، الان حرکت می‌کنیم. درحالی‌که خنده‌ام گرفته بود، گفتند: با اینکه از میزان علاقه من به پدرم آگاه هستید؛ اما من حضرت آقا را بیشتر از پدر خود دوست دارم و حرف آقا مهم‌تر است.

نتیجه تصویری برای شهید مرتضی عبداللهی

دفاع پرس: چطور راضی به رفتن ایشان به سوریه شدید؟

زمانی‌که موضوع نبش قبر حجر بن عدی در سوریه توسط تکفیری‌ها مطرح شد، آن‌قدر آشفته شدند که مدتی خواب آرام نداشتند. می‌گفتند: تصور کنید که در کربلا بوده و امام حسین (ع) و حضرت زینب (س) کمک می‌خواستند. چطور با این وابستگی کنار آمده و اجازه جهاد می‌دادید؟ پاسخ دادم: علاوه بر آن‌که شما را تشویق به جهاد می‌کردم خود نیز همراه شما می‌آمدم. گفتند: اکنون هم همین وضعیت است.

به خاطر دارم مرتبه اول که از سوریه بازگشتند، داخل فرودگاه پرسیدند: اگر الان مجدد بخواهم به سوریه بروم، نظر شما چیست؟ گفتم: همین که شما را دیدم و مطمین شدم، سلامت هستید، برای من کافی است، مخالفتی نمی‌کنم. آقا محمد گفتند: اما واقعیت آن است که درباره این مسایل نباید اجازه گرفت؛ اگر نیاز باشد، باید رفت. البته به شوخی می‌گفتند که ناراحت نشوم. به این شکل امتحان می‌گرفتند.

دفاع پرس: مهارت در رشته‌های غواصی، راپل، پاراگلایدر و تیراندازی را چگونه کسب کردند؟

آقا محمد پشتکار بسیاری داشتند و معتقد بودند: سرباز امام زمان (عج) باید همیشه آماده باشد. در راه رسیدن به این هدف هم بسیار سختی کشیدند. به خاطر دارم دوره آموزشی به مدت یک هفته از پنج صبح تا نیمه شب در سمنان در حال برگزاری بود. من سعی می‌کردم دلتنگی خود را بروز ندهم؛ اما آقا محمد با وجود تمام خستگی‌ها دو مرتبه از خواب خود گذشتند، به تهران آمدند، همدیگر را دیدیم و مجدد شبانه برگشتند.

دفاع پرس: از شهادت هم صحبت می‌کردند؟

بله، شهریور ۱۳۹۶ تصمیم گرفتیم به تفریح برویم. با وجود آن‌که دوست داشتیم تفریحات ما خانوادگی باشد، آن سفر جزء معدود سفر‌هایی بود که زودتر حرکت کردیم و ابتدا به گلزار شهدای بهشت زهرا (س) رفتیم. زمانی‌که به مزار شهید علی امرایی رسیدیم، آقا محمد گفتند، دوستانم می‌گویند: شبیه شهید امرایی هستم. سپس با خنده ادامه دادند: اگر شهید شدم، من را هم در قطعه ۲۶ خاک کنید. به شوخی گفتم: بالاخره شما می‌خواهید پیکر داشته باشید یا خیر؟ چون همیشه دعا می‌کردند هنگام شهادت ذره‌ای از بدن خود باقی نماند. پاسخ دادند: ان‌شاءلله پیکری باقی نمی‌ماند؛ اما اگر پیکرم بازگشت در این قطعه به خاک سپرده شوم؛ اما سنگ مزار نداشته باشم، چراکه به دلیل بازگشت پیکر شرمنده امام حسین (ع) هستم، دیگر شرمنده حضرت زهرا (س) نباشم.


دفاع پرس: روز‌هایی که برای مرتبه دوم به سوریه اعزام شدند، چگونه گذشت؟

شب قبل از اعزام برای زیارت به قم رفتند. مرتبه دوم اعزام، هم من و هم همسرم حال عجیبی داشتیم؛ اما در مورد آن با یکدیگر صحبت نمی‌کردیم. از روزی که اعزام شدند تا دو هفته تب و لرز داشتم؛ اما به دلیل مراعات حال همسرم، دلتنگی خود را بروز نمی‌دادم. ۲۹ روز از نبودن همسرم می‌گذشت که عکس شهید را با نام شهید در اینترنت دیدم. آقا محمد سپرده بودند زمانی‌که به شهادت رسیدم بی‌تابی نکنید و برای امام حسین (ع) گریه کنید و فقط برای شهادت ائمه (ع) مشکی بپوشید.

دفاع پرس: از شهید دست نوشته‌ای به یادگار مانده است؟

آخرین نوشته شهید «شفاعت‌نامه‌ای» با جمله «لا یوم کیومک یا اباعبدلله» است.

دفاع پرس: همرزمان شهید خاطره‌ای از رشادت‌های وی نقل کردند؟

آقا محمد در مسیر حرکت خود در منطقه‌ای که خالی از سکنه بود، زیر آتش شدید دشمن، خانواده‌ای را می‌بینند که برای نجات فرزند مریض خود تقاضای کمک می‌کند. وی ابتدا مسلح وارد خانه شده تا یقین حاصل کند، تله نمی‌باشد؛ سپس با تمام وجود برای نجات جان کودک تلاش می‌کنند و دکتر می‌آورند. آن خانواده نیز برای وی دعا می‌کند. ساعاتی بعد در همان عملیات آقا محمد به شهادت می‌رسند.

دفاع پرس: به عنوان سخن پایانی برای مخاطبان خبرگزاری چه صحبتی دارید؟

گاهی که فرصتی پیش می‌آمد، ما به رفتار‌های یکدیگر نمره می‌دادیم. به یاد دارم روزی پرسیدم: دوست دارید دیگران از کدام خصوصیات اخلاقی شما یاد کنند؟ آقا محمد گفتند: شجاعت؛ من گفتم: صبوری. با شهادت محمد هر دو به خواسته خود رسیدیم. وی معنای شجاعت، دلیری و غیرت را به کمال خود رساند و با شهادت خود نیز درس صبر را به من آموخت.

پی‌نوشت: بنا بر درخواست همسر شهید، از آوردن نام وی خودداری شده است.

شهید مدافع حرم مرتضی حسین پور

شهید مرتضی حسین‌پور شهید ملی عرصه معاصر انقلاب است | خبرگزاری فارس


مرتضی حسینپور شلمانی، روز 30 شهریور 1364 در روستای شلمانِ لنگرود به دنیا آمد. پدر او از پاسداران انقلاب اسلامی و رزمندگان جنگ تحمیلی و مادرش نیز معلم بود. مرتضی حسینپور دوره ابتدایی و راهنمایی را در قم گذراند و دبیرستان را در رشته ریاضی فیزیک در همین شهر به پایان رساند. او سال 1383 در کنکور سراسری دانشگاهها شرکت کرد و با وجود قبولی در رشته مهندسی الکترونیک دانشگاه آزاد ساوه در دانشکده امام علی(ع) نیروی قدس سپاه پاسداران به تحصیل پرداخت.

اولین تجربیات جهادی مرتضی حسینپور در همان سال‌های تحصیل در دانشکده با حضور در مرزهای غربی کشور در استان ایلام اتفاق افتاد. او نام جهادیِ «حسین قمی» را برای خود برگزید. مرتضی حسینپور پاییز سال 1392 برای اولین بار عازم سوریه شد. اولین جبهه حضور او منطقه «سیده زینب» در ریف جنوبی دمشق بود. سال 1393 با هجوم نیروهای داعش به عراق مرتضی حسینپور، جزو اولین نیروهایی بود که همراه سردار قاسم سلیمانی خود را به بغداد رساند تا با تشکیل کمربند امنیتی در بیرون از شهر مانع پیشروی نیروهای تکفیری شوند. شهید حسینپور که از فرماندهان این عملیات بود، در جریان آن مجروح شد. او به دستور حاج قاسم سلیمانی برای طی دوره درمان به تهران منتقل شد. او سپس، مسئولیت پدافند سامرا را بر عهده گرفت. حسینپور از فرماندهان محور در عملیات آزادسازی بیجی بود و در جریان آن با جراحتی سخت مواجه شد. او در اکثر عملیات‌های جبهه مقاومت در عراق حضور داشت. وی از فرماندهان محور در عملیات آزادسازی جاده بلد، اسحاقی، سامرا، الدور، علم، تکریت، بیجی و ارتفاعات مکحول در عراق بود.

سال 1394 دوباره به سوریه رفت و در عملیات آزادسازی حلب و مناطق اطراف آن مشارکت کرد. مرتضی حسین پور دی 1395 و پس از محمد جنتی فرمانده عملیات قرارگاه حیدریون را برعهده گرفت وی پیش از آن فرمانده اطلاعات این قرارگاه بود. بعد از استقرار نیروهای جبهه مقاومت در منطقه مرزی در مجاورت استان‌های الانبار عراق و دیرالزور و سوریه، نیروهای داعش، با پشتیبانی اطلاعاتی نیروهای آمریکایی، روز دوشنبه 16 مرداد 1396 با اطلاع از اینکه توان عملیاتی یکی از پایگاههای جبهه مقاومت در حال بازسازی است، حمله سنگینی را به مقر اصلی کتائب سیدالشهدا و دو مقر تاکتیکی شروع کردند. تصمیمات فرمانده عملیات حیدریون موجب دفع حمله داعش و حفظ پایگاهها شد. اصابت ترکش نارنجک به پهلوی مرتضی حسینپور حین فرماندهی نیروها، موجب زخمی شدنش شد. او پس از عقبنشینی نیروهای داعشی به بیمارستان صحرایی، منتقل، اما به دلیل خونریزی شدید و ورود خون به ریهاش، به شهادت رسید.


تحصیلات

مرتضی حسینپور دوره تحصیلی ابتدایی و راهنمایی را در قم گذراند و دبیرستان را در رشته ریاضی فیزیک در همین شهر به پایان رساند. به گفته خواهرش، او دارای هوش بالا، حافظه قوی و توانایی زیاد در حل معادلات ریاضی بود، مادرش نیز به یاد میآورد که بارها در مسابقات علمی موفق به کسب رتبه شد.

گذری بر زندگینامه شهید مرتضی حسین‌پور

حیات سیاسی اجتماعی

مرتضی حسینپور در نوجوانی عضو پایگاه بسیج امام علی(ع) در محله نیروگاه قم شد وی که در سال 1383 در کنکور سراسری دانشگاهها شرکت کرده بود با وجود قبولی در رشته مهندسی الکترونیک دانشگاه آزاد ساوه و مخالفت خانواده برای پیوستن به سپاه، مرتضی حسینپور به دلیل علاقه به فعالیتهای جهادی و نظامی به عضویت نیروی قدس سپاه پاسداران درآمد و در دانشکده امام علی(ع) به تحصیل پرداخت. علاقه به فعالیتهای نظامی باعث شد او که بعد از اتمام دوره دانشکده و تقسیم نیروها در بخش اداری مشغول به کار شده بود درخواست تغییر محل خدمتش را بدهد. مرتضی حسینپور نام جهادیِ «حسین قمی» را برای خود برگزید؛ او نام «حسین» را برای عرض ارادات به پیشگاه امام حسین(ع) و «قمی» را به جهت علاقه به شهر مقدس قم و حضرت معصومه(ع) انتخاب کرد.

بنا بر گفته «ابوآلا الولائی» دبیر کل کتائب سیدالشهدا(ع) عراق اولین تجربیات جهادی مرتضی همزمان با روزهای تحصیل در دانشکده با حضور در مرزهای عراق اتفاق افتاد، او تاریخ آشناییاش با مرتضی را سال 2004 میلادی(1383) میداند و او را جوانی برومند توصیف میکند که از طریق همزیستی با گردانهای مقاومت عراقی و پشتیبانی از آنها در مرز، مشغول فراگیری زبان عربی بود. بنابر گفته مادر مرتضی ، اولین ماموریت او حضور در مرزهای استان ایلام بود.

محمد حسینپور، پدر مرتضی که خود از کارکنان دانشکده امام علی(ع) بوده، حضور او در کنار گروه‌های عراقی را پس از اتمام دوره کاردانی در سال 1385 عنوان میکند. او تاکید میکند که حضور داوطلبانه مرتضی و دوستان هم دورهاش در آن سال موجب تعطیل شدن مقطع کارشناسی دانشکده شد.


زندگی شخصی

مرتضی حسینپور سال 1387، به خواستگاری فاطمه کاظمی رفت. برادر فاطمه کاظمی از هم دورهایها مرتضی در دانشکده امام علی (ع) و از دوستان صمیمی او بود. پدر او، سردار احمد کاظمی هم از رزمندگان قدیمی کوهدشتی و فرمانده تیپ یک روح الله لشکر 17 علی بن ابیطالب بود. آنگونه که فاطمه کاظمی در مصاحبه با روزنامه جوان شرح داده است، این خواستگاری تا سال 1393 هر سه ماه یکبار تکرار شد و هر بار هم جواب آن «نه» بود. او علت مخالفتش را تجربه سخت زندگی با نظامیان میداند. در نهایت مرتضی حسینپور و فاطمه کاظمی روز اول خرداد 1393 به عقد ازدواج یکدیگر درآمدند. فاطمه کاظمی دلیل رضایت دادن به این ازدواج بعد از بارها خواستگاری را درک علاقه زیاد مرتضی به خودش در جلسهای رودررو و پذیرش شروط گوناگونش عنوان میکند. مرتضی حسینپور سه روز بعد از برگزاری مراسم عقدش دوباره راهی ماموریت شد. 8 ماه بعد در روز 23 بهمن در دوره استراحت یکی از مجروحیت‌های او، مراسم ازدواج آنها برگزار شد. او پس از ازدواج در شهرک شهید الماسی تهران ساکن شد. به گفته فاطمه کاظمی، مرتضی بیشتر زمان 3 سال زندگی مشترک خود را در ماموریتهای برون مرزی به سر برد.


شهید و مسئله سوریه

مرتضی حسینپور (حسین قمی) پاییز سال 1392 برای اولین بار عازم سوریه شد. اولین جبهه حضور او منطقه «سیده زینب» در ریف جنوبی دمشق بود؛ در زمانیکه اکثر مناطق حومه دمشق به دست گروه‌های معارض مسلح افتاده بود و نبردها به ورودی‌های شهر دمشق رسیده بود.

حسین قمی که به اذعان همرزمانش از نبوغ نظامی بالایی برخوردار بود، خیلی زود به عنوان یکی از فرماندهان محورهای عملیاتی در جبهه «غوطه شرقی» دمشق شناخته شد. در همان منطقه دو تن از دوستانش به شهادت رسیدند؛ بعدازظهر روز ۲۹ دی، دوست و همرزم مرتضی «محمودرضا بیضایی» که از سال 1390 با نام جهادی «حسین نصرتی» در جبهههای جنگ سوریه حاضر بود، درحالی‌که فرماندهی محور عملیاتی در منطقه «قاسمیه» در جنوب شرقی دمشق را بر عهده داشت، بر اثر اصابت ترکش‌های یک تله انفجاری به شهادت رسید. دو روز بعد هم همرزم دیگر او، «اکبر شهریاری» حین مبارزه با تکفیری‌ها در حومه دمشق شهید شد. با تلاش رزمندگان جبهه مقاومت، شامل ارتش سوریه، رزمندگان عراقی و نیروهای حزبالله لبنان و نیز مستشاران ایرانی، تامین امنیت منطقه پیرامونی حرم حضرت زینب(س) و شهرک سیده زینب با مشکلات کمتری مواجه شد و میزان حملات خمپاره‌ای دشمن به مناطق اطراف حرم نیز کاسته شد اما درگیری‌ها در این منطقه ادامه داشت.

گذری بر زندگینامه شهید مرتضی حسین‌پور

بعد از جدی شدن حضور داعش در عراق، مرتضی حسینپور، جزو اولین نیروهای ایرانی بود که همراه سردار قاسم سلیمانی خود را به بغداد رساند تا با تشکیل کمربند امنیتی در بیرون شهر، مانع پیشروی نیروهای تکفیری شود. گروه‌های جهادی عراقی با همراهی ایرانیها شروع به مقابله با داعش و عقب راندن آنها کردند. با سرعت عمل نیروهای جبهه مقاومت، امنیت مناطق اطراف بغداد تامین شد. سپس نیروها برای آزادسازی سایر مناطق تحت کنترل داعش و جلوگیری از تخریب اماکن مذهبی به حرکت درآمدند.

روز ۱۶ خرداد ۱۳۹۳ حملهای از سوی نیروهای داعش به شهر سامرا و به قصد تخریب حرم عسکریین صورت گرفت. آنها توانستند تا 800 متری حرم هم پیشروی کنند. این حمله در نهایت با مقاومت مردم و نیروهای امنیتی عراق خنثی شده بود. در ادامه پاکسازی مناطق اطراف شهر سامرا، عملیات آزادسازی شهرهای استان «صلاحالدین» و محور بلد - سامرا در دستور کار قرار گرفت. اهمیت آزادسازی محور بلد  سامرا، تا آن اندازه بود که فرمانده کل سپاه سردار محمدعلی جعفری در زمستان ۱۳۹۳، شخصا در اتاق نقشه مرکز فرماندهی و قرارگاه نیروهای حشدالشعبی در فرمانداری بلد حاضر شد و از نزدیک در جریان تلاش نیروهای جبهه مقاومت برای آزادسازی این منطقه قرار گرفت. مرتضی حسینپور هم از فرماندهان این عملیات بود و در جریان آن مجروح شد. او به دستور حاج قاسم سلیمانی برای طی دوره درمان به تهران منتقل شد. حسین قمی پس از یازگشت دوباره به عراق، مسئولیت پدافند سامرا را بر عهده گرفت. آنطور که خودش برای یکی از همرزمانش تعریف کرده است، در زمان حضور در سامرا، پس از حضور در خط مقدم درگیری، هر شب را کنار ضریح امامین عسکریین به سر میبرد. او به یکی از دوستانش گفته بود: تا وقتی حرم حضرت را با خمپاره می‌زنند، سنگر من در حرم است. مرتضی کمربند دفاعی سامرا را در مدت کوتاهی طراحی کرد. او با استفاده از نقشههای هوایی، تسلط زیادی بر مناطق مختلف سامرا و نقاط حضور عناصر داعشی پیدا کرد، امری که موجب تعجب افراد بومی شده بود. به اذعان همرزمانش در مدت حضور مرتضی حسین‌پور در سامرا امنیت منطقه به خوبی تامین شده بود.

بیستم دی ماه 1393 مهدی نوروزی که لقب «شیر سامرا» را به او داده بودند در منطقه «العوینات» در حومه سامرا به شهادت رسید. مرتضی حسینپور هم علاقه زیادی به مهدی نوروزی داشت. او بعد از شنیدن خبر شهادت مهدی نورزوی آرزو کرده بود، که ای کاش من 10 نیرو مثل ایشان داشتم.

عملیات نیروهای جبهه مقاومت برای برقراری امنیت در استان صلاحالدین با آزادسازی منطقه «الدور» ادامه یافت؛ روز 16 اسفندماه 1393 هادی العامری، رئیس سازمان بدر- یکی از گروه های شرکت کننده در بسیج مردمی- خبر آزادسازی منطقه الدور در جنوب شهر تکریت را اعلام کرد. بنا بر گفتههای همرزمان مرتضی حسینپور، او در آزادسازی منطقه الدور و سپس شهر مهم و استراتژیک بیجی نیز در کنار رزمندگان عراقی حضوری تعیین کننده داشت. عملیات آزادسازی بیجی از دو محور پیگیری شد؛ محور اول از روستای المحزن آغاز و تا مناطق المزرعه و البعیجی و محور دوم از منطقه المزرعه تا پل هوندای و تپه ابوجراد و پالایشگاه بیجی را در برگرفت. به گفته دبیر کل کتائب سیدالشهدا(س)، رزمندگان عراقی در منطقه «تله و جراد»، فقط در طول یک هفته با 58 ماشین بمبگذاری شده مواجه شدند. مرتضی حسینپور که از فرماندهان محور در عملیات آزادسازی بیجی بود، در جریان آن با جراحتی سخت مواجه شد. او بعد از مجروحیت هم در کنار رزمندگان باقی ماند و رزمندگان کتائب سیدالشهدا(س) پس از شدید شدن خونریزیاش، او را به بیمارستان حشدالشعبی منتقل کردند.

گذری بر زندگینامه شهید مرتضی حسین‌پور

عملیات جبهه مقاومت در بازپسگیری شهر و پالایشگاه بیجی با موفقیت انجام شد. سایت صدای آمریکا روز دوم خرداد 1394 نوشت: «گزارش‌ها حاکی از این است که ایران با نیروی عملیاتی نظامی و تجهیزات و سلاح‌های سنگین در حمایت از پیشروی ارتش عراق به سمت بیجی و پس گرفتن پالایشگاه از داعش، در این عملیات حضور پررنگی دارد. دو مقام پنتاگون روز جمعه دوم خرداد بدون ذکر نامشان گفتند که نیروی نظامی ایران در روزهای اخیر در هماهنگی با شبه نظامیان شیعه در عراق در عملیات نیروهای امنیتی آن کشور برای باز پسگیری شهر بیجی، محل بزرگترین پالایشگاه نفتی در عراق وارد عمل شده است.»

مرتضی حسینپور در اکثر عملیات‌های جبهه مقاومت در عراق حضور داشت. به گفته یکی از همرزمانش، او از فرماندهان محور در عملیات آزادسازی جاده بلد، اسحاقی، سامرا، الدور، علم، تکریت، بیجی و ارتفاعات مکحول در عراق بود.


حضور مجدد در سوریه

با تثبیت اوضاع در عراق بار دیگر توجه اصلی نیروهای جبهه مقاومت متوجه سوریه شد. عملیات آزادسازی منطقه استراتژیک حلب در سال 1394 در قالب عملیات محرم آغاز شد، جنگی که از آن با عنوان «مادر جنگ‌ها» یاد میشد. گفتههای یکی از همرزمان مرتضی حاکی از نقش پررنگ او در این عملیات است.


فرماندهی عملیات قرارگاه حیدریون

مرتضی حسینپور در دی 1395 و پس از محمد جنتی فرماندهی عملیات «قرارگاه حیدریون» را برعهده گرفت وی پیش از آن فرمانده اطلاعات این قرارگاه بود. او توانایی خوبی در صحبت کردن به زبان عربی با لهجه‌های مختلف و برقراری ارتباط مناسب با رزمندگان عراقی داشت. آنطور که پدرش میگوید او زبان عربی را به سه لهجه سوری، عراقی و لبنانی آنچنان با تسلط صحبت میکرد که افراد بومی متوجه غیر عرب بودن او نمی شدند. مرتضی حتی به زبان کردی نیز تسلط داشت و با اکراد به راحتی صحبت میکرد. او به دلیل ماه‌ها حضور در عراق و جنگیدن در کنار نیروهای عراقی، شناخت خوبی از روحیات آنها داشت. آخرین جبهه حضور مرتضی پیش از حضور در منطقه بادیه الشام حضور در منطقه حلب بود.


مجروحیتها

محمد حسینپور، پدر مرتضی تعداد دفعات مجروحیت او در طول 4 سال حضور در عراق و سوریه را 6 بار اعلام میکند و میگوید: «مرتضی 6 بار مجروح شد که 4 بار آن تا حد شهادت بود. یکبار گلوله به ران پایش اصابت کرد و از آن طرف خارج شد، بار دیگر در عراق مجروح شد و شکمش پاره شده بود ولی خانواده متوجه مجروح شدنش نشدند.» یک بار صورتش، دوبار کتفش. دوبار دچار موج گرفتگی شد و ابدا به ما نگفت که مجروح شده. البته من خودم چون در تشکیلات بودم باخبر می‌شدم. اما مرتضی حرفی به ما نمی‌زد. او چهار ماه پیش از شهادت و در جریان یک عملیات در سوریه به شدت مجروح ‌شد. به گفته همسرش پاهایش لت و پار و صورتش پر از ترکش ‌شد و او بی‌اعتنا به جراحت‌ها به کار خود در سوریه و در شرایط سخت ادامه داد.»


شهادت

پس از موفقیتهای بزرگ جبهه مقاومت در عراق و سوریه، آزادی دیرالزور در دستور کار آنها قرار گرفت، انزوای داعش در صحرای شام، مقدمه این آزادسازی محسوب میشد. کنترل منطقه مرزی بین عراق و سوریه به نیروهای قرارگاه حیدریون سپرده شد.

با تسلط بر این سرزمین راه پشتیبانی نیروهای داعش از عراق و سوریه قطع میشد. برای دستیابی به این هدف جاده مرزی دمشق - بغداد یک شاخص محسوب میشد. تاکتیک جبهه مقاومت در این منطقه، احداث پایگاه‌های پر تعدادی بود که با نظم دقیق در ارتباط عملیاتی با یکدیگر بودند. با پیشروی نیروهای مقاومت، آمریکاییها که به بهانه حفاظت از مرز اردن و پایگاهایشان در خاک این کشور در منطقه حاضر بودند و از پایان رسیدن کار داعش احساس خطر میکردند به نیروهای کتائب سیدالشهدا(س) حمله هوایی کردند و واحدهای مهندسی مجاهدین حیدریون که در حال احداث خاکریز برای مقابله با حملات انتحاری بودند هم مورد هدف هواپیماهای آمریکایی قرار گرفتند. نیروهای آمریکایی همچنین با پروازهای شناسایی تلاش کردند از کوچکترین فرصتی برای ضربه زدن به نیروهای مقاومت استفاده کنند. این فرصتها در فواصل تعویض نیروها، تعمیر تجهیزات یا زمانی که اجتماع نیروهای برای انجام عملیاتی خاص از تراکم آنها در منطقهای دیگر میکاست به وجود میآمد. این منطقه توسط پهپادهای آمریکایی به دقت رصد میشد و این اطلاعات در اختیار داعش قرار میگرفت.

منطقه «جمونه» در مرز عراق و سوریه مرکز حضور نیروهای مقاومت بود. اخبار و شواهدی مبنی بر حمله قریبالوقوع داعش رسیده بود و با توجه به تهدیدهای موجود، مرتضی حسین پور فرمانده عملیات قرارگاه حیدریون، شب 15 مرداد را با حضور در یکی از پایگاه‌های نیروی کتائب سیدالشهدا(س) به توجیه نیروها در برابر حمله احتمالی پرداخت. او با پیشبینی حمله روز بعد نیروهای داعش، برخلاف رویه موجود، شب را در همان پایگاه در خط مقدم ‌به سر برد. آنطور که همرزمانش نقل کرده‌اند او در ساعات نیمه شب شخصا به حفر خاکریز با بلدوزر پرداخت. او با اطلاع از تاکتیکهای عملیاتی داعش علاوه بر خاکریز اصلی، خاکریز دیگری به شکل نعل اسبی احداث کرد تا هنگام حمله انتحاری نیروهای داعش به خاکریز اول، نیروهایش را به آن خاکریز منتقل نماید.

نیروهای داعش، سحرگاه روز دوشنبه 16 مرداد با اطلاع از اینکه توان عملیاتی یکی از پایگاههای جبهه مقاومت در حال بازسازی است، حمله سنگینی را به مقر اصلی کتائب سیدالشهدا و دو مقر تاکتیکی شروع کردند. این مجموعه با فاصله 1500 متری از یکدیگر قرار داشت. در مقر اصلی علاوه بر مرتضی حسین‌پور، محسن حججی و محمد تاجبخش، 11 نیروی ایرانی دیگر به همراه رزمندگان کتائب سیدالشهدا(س) حضور داشتند. نیروهای مهاجم بعد از منفجر شدن عوامل انتحاری هر سه مقر مذکور را با اسلحه 23 میلیمتری زیر آتش سنگین گرفتند. نیروهای مستقر در این پایگاه‌ها که امکان نزدیک شدن به خودروهای خود را نداشتند، با سلاح‌های سبک اقدام به مقاومت کردند. نیروهای مهاجم با 50 ماشین مجهز به سلاح کالیبر 23، کالیبر 14، توپ اسپیجی، انواع و اقسام نارنجک و دوشکا و تیربار، کلاش و 200 نیروی پیاده و دو ماشین انتحاری به پایگاه اصلی حمله کردند. با انفجار ماشین انتحاری اول، تعدادی از نیروهای عراقی به شهادت رسیدند و محسن حججی از نیروهای ایرانی مستقر در پایگاه هم مجروح شد. بلافاصله با دستور مرتضی حسین پور (حسین قمی) همه نیرو‌ها به همراه مجروحان از خاکریز اول به سمت خاکریز دوم عقبنشینی کردند. محسن حججی به دلیل انفجار اول دچار جراحت و بیهوشی عمیق شده بود و رزمندگان حین عقبنشینی، متوجه زنده بودن وی نشدند. با ادامه درگیری و عقبنشینی نیروهای مقاومت به خاکریز سوم (نعل اسبی)، نیروهای داعش دومین خودروی انتحاری را هم وارد صحنه کردند، با انفجار ماشین دوم محسن حججی به هوش آمده و توسط نیروهای داعشی اسیر شد. این عقبنشینی تاکتیکی، موجب نجات جان عمده رزمندگان حاضر در صحنه شد. در این منطقه 130 نیروی مجاهد عراقی حضور داشتند که حدود 87 نفر آنها از حمله نجات یافتند. از میان 13 نیروی ایرانی هم تنها محمد تاجبخش در همان صحنه شهید شد و محسن حججی هم بعد از اسارت به شهادت رسید.

این حمله حدودا از ساعت چهار تا هشت صبح ادامه پیدا کرد، بر اساس تصاویر ویدیوئی موجود، مرتضی حسینپور در تمامی این ساعات با شجاعت به هدایت نیروها پرداخت. پرتاب یک نارنجک به این سوی خاکریز باعث اصابت ترکش کوچکی به مرتضی و زخمی شدن او ‌شد. نبود امکانات و وسایل نقلیه امدادی، موجب تشدید خونریزی و ورود خون به ریه او شد. به گفته همرزمانش، او در همانجا چند باری از حال ‌رفت و باز به هوش ‌آمد، اما در همان شرایط هم نیروهایش را فرماندهی می‌کرد، مثلا به نیروها می‌گفت تیرها را مدیریت کنند و هدر ندهند و یا از فلان موضع شلیک کنند.

گذری بر زندگینامه شهید مرتضی حسین‌پور

با روشن شدن هوا و عقبنشینی نیروهای داعش، نیروهای امدادی به منطقه اعزام شدند. آنها مرتضی حسین‌پور را که هنوز زنده بود به بیمارستان صحرایی در 70 کیلومتری منطقه نبرد، منتقل کردند، اما خونریزی شدید باعث شد او در همانجا به شهادت برسد. آنطور که فاطمه کاظمی همسر مرتضی حسین‌پور گفته است، او بیش از آنکه به فکر شهادت باشد به فکر انجام وظیفه بود و حتی وصیتنامهای ننوشت. فاطمه کاظمی تاکید دارد که همسرش پس از مجروحیت با اعلام اینکه گروه خونی من «ب مثبت» است، از نیروهایش خواسته بین دنده سه و چهار‌ش را سوراخ کنند، تا خون از ریه او خارج شود اما این به دلیل نبود امکانات این امر ممکن نشده است.


پس از شهادت

در تاریخ 18 مرداد 1396، پیکر سرهنگ پاسدار مرتضی حسین‌پور شلمانی روی دستان همرزمانش در شهرک شهید الماسی تهران تشییع شد و فردای آن روز پیکرش از مقابل سپاه ناحیه لنگرود به سمت زادگاهش در شلمان تشییع و درگلزار شهدای این شهر به خاک سپرده شد.

با توجه به پخش عکسها و تصاویر اسارت محسن حججی توسط داعش و راه افتادن موجی از احساسات نسبت به شهادت مظلومانه او در فضای مجازی، خبر مربوط به شهادت مرتضی حسینپور در روزهای ابتدایی در لابهلای اخبار مربوط به شهید محسن حججی گم شد، اتفاقی که موجب گلایه پدر شهید نیز شد. سپاه پاسداران کوشید با برگزاری مراسمهای یادبود گوناگون و حضور فرماندهان عالی از جمله سردار قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران و دادن لقب «فرمانده حججی» شخصیت او را به جامعه معرفی کند.

در مراسم یادبود چهلمین روز شهادت مرتضی حسین پور (حسین قمی) فرماندهان و رزمندگانی از کشورهای عراق، سوریه و لبنان حضور داشتند، مراسمی که به شکل زنده از شبکه 3سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد. سرلشکر قاسم سلیمانی در این مراسم قول انتقام‌گیری از خون شهید حججی و مرتضی حسین‌پور را داد و اعلام کرد: «نابودی داعش نزدیک است و تا دو ماه دیگر نابودی این شجره خبیثه را جشن می‌گیریم و ایران و روسیه و سوریه و عراق باید این جشن را برپا کنند.»

سرلشکر جعفری فرمانده وقت‌کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به‌پاس رشادت‌های شهید مرتضی حسین‌پور شلمانی، در پیامی این شهید مدافع حرم گیلانی را به‌عنوان شهید نمونه کشور در سال 97 معرفی کرد.

چهار مستند «فرمانده حسین»، «روایت نصر»، «مردی با آرزوهای بزرگ» و «کسرالحدود» پیرامون شخصیت و مبارزات شهید مرتضی حسینپور تولید و از شبکههای سراسری سیما پخش شده است.

علی تنها فرزند مرتضی حسینپور، 4 ماه پس از شهادتش روز 22 آذر 1396 به دنیا آمد.


در نگاه دیگران

سردار قاسم سلیمانی در مراسم یادبود چهلمین روز شهادت مرتضی حسینپور گفت: وقتی شهید حججی به شهادت رسید پیامی صادر کردم و در آن تاکید کردم تا سه ماه دیگر ریشه داعش را می‌خشکانیم الان هم می‌گویم نابودی داعش نزدیک است و تا دو ماه دیگر نابودی این شجره خبیثه را جشن می‌گیریم و ایران و روسیه و سوریه و عراق باید این جشن را برپا کنند. سردار قاسم سلیمانی در این مراسم به ویژگی‌های شهید حسین قمی اشاره کرد و افزود: این جوان سن زیادی نداشت، اما با سن کمش توانست تاثیر شگرفی داشته باشد، وی به حرمت حضرت معصومه (س) فامیلی قمی را برای خودش انتخاب کرد. مجاهدانی که از عراق، سوریه و لبنان در مراسم امروز آمدهاند نشانه ریشه دواندن محبت این شهید در قلب‌های مجاهدین منطقه و عالم است.

فرمانده نیروی سپاه قدس کشور همچنین با اشاره به اینکه شخصیت انسان‌ها در سختی‌ها و بحران نمایان می‌شود، گفت: شهید حسین قمی یکی از انسانهایی بود که توانست در سختی‌ها و بحران‌ها مدیریت کند و باعث نجات بیش از ۱۰۰ نفر شود و با اینکارش ثابت کرد که هجمه دشمن هیچ اثری ندارد.

سردار سلامی هم درباره او گفت: شهید حسینپور، سپهسالار عرصه نبرد و فرمانده نابغهای بود و شخصیتی با ایمان، شجاع و افسانهای داشت. سردار هامون محمدی فرمانده سابق سپاه قدس گیلان هم تصریح کرد: او [مرتضی حسینپور]، تکرار شخصیتهایی چون شهید «املاکی» و «خوش سیرت» و «اصغری خواه» بود. یکی از همرزمان شهید نیز درباره رشادت‌هایش یادآور شد: عراقیها به شجاعان عرصههای جنگ «بطل» میگویند و به حسین «بطلالابطال» می‌گویند.

«ابوحسین» فرمانده عملیات کتائب سیدالشهدا(س) و از نیروهای عراقی که ماه‌ها در کنار مرتضی حسینپور به جهاد پرداخته، نیز ویژگی بارز مرتضی را علاوه بر حضور در خط مقدم عملیات شناسایی و ارزیابی عملیاتها از نزدیک، صبر و تواضع و حسن خلقاش میداند و میگوید: «هیچ روزی حسین را درهم ندیدم، حتی در مناطق سخت عملیاتی هم لبخند از لبانش دور نمیشد.»


یادبودها

23 شهریور 1396: مراسم اربعین شهید مرتضی حسین پورشلمانی (حسین قمی) و بزرگداشت شهدای مدافع حرم شهیدان محسن حججی و محمد تاجبخش در مجتمع فرهنگی سیدالشهداء(ع) برگزار شد. در این مراسم، حمیدرضا مقدمفر مشاور رسانه‌ای و فرهنگی فرمانده کل سپاه، ابوآلاء دبیرکل کتائب سیدالشهدای عراق، محمد کعبی و ابوالفضل فرهادی از همرزمان شهید به ذکر نکات و خاطراتی درباره این شهیدان پرداختند.

30 شهریور 1396: مراسم چهلمین روز شهادت مرتضی حسینپور، با حضور سردار سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه، شیخ اکرم الکعبی دبیرکل جنبش نجبا و رزمندگانی از سوریه، عراق و لبنان در شلمان برگزار شد.

17 مرداد 1397: مراسم نخستین سالگرد شهادت «مرتضی حسینپور شلمانی» با حضور سردار حسین سلامی، جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران در گلزار شهدای شهر شلمان برگزار شد.

گاهشمار

30 شهریور 1364 تولد در روستای شلمان لنگرود

1367 عزیمت خانواده به شهر قم جهت ادامه تحصیل پدر

1383 ورود به دانشکده امام علی(ع) نیروی قدس سپاه

1385 همکاری با نیروهای عراقی علیه اشغالگران آمریکایی

1392 حضور در سوریه و دفاع از حرم حضرت زینب(س) در منطقه زینبیه

خرداد 1393 حضور در کمربند امنیتی بغداد به همراه سردار قاسم سلیمانی پس از حملات نیروهای داعش به عراق

23 بهمن 1393 برگزاری مراسم ازدواج

اسفند 1393 حضور در عملیات‌های آزادسازی شهرهای اطراف سامرا در سمت فرمانده محور

اردیبهشت 1394 حضور در عملیات آزادسازی شهر راهبردی بیجی

1394 شرکت در عملیات محرم، آزادسازی مناطق اطراف حلب

دی 1395 انتخاب به عنوان فرمانده عملیات قرارگاه حیدریون

16 مرداد 1396 فرماندهی نیروهای حیدریون و مقاومت در برابر حمله گسترده داعش و شهادت

19 مرداد تشییع و تدفین پیکر شهید در گلزار شهدای شلمان

22آذر 1396 تولد علی تنها فرزند شهید


منابع:

سخنان محمد حسینپور در مستند «فرمانده حسین»، تولید شده در مرکز سیمای استان گیلان.

سخنان محمد حسینپور پدر شهید مرتضی حسینپور در مستند «روایت نصر».

یادداشتی به قلم یکی از هم رزمانِ شهید، منتشر شده در خبرگزاری تسنیم.

مصاحبه محمد صالحی همرزم شهید مرتضی حسینپور با خبرگزاری تسنیم.

سخنان ابوآلا الولائی دبیر کل کتائب سیدالشهدا(س) در مستند «روایت نصر».

سخنان «ابوحسین» فرمانده عملیات کتائب سیدالشهدا(س) در مستند «روایت نصر».

سخنان مادر شهید مرتضی حسینپور، در مستند «روایت نصر».

مصاحبه محمد حسینپور پدر شهید مرتضی حسینپور با روزنامه جام جم.

یادداشت شهاب الدین واجدی درباره سردار جعفری در اتاق عملیات آزادسازی محور بلد- سامرا.

مصاحبه برادر شهید حیدر جنتی با خبرگزاری دفاع پرس.

مصاحبه روزنامه جوان با فاطمه کاظمی، همسر شهید مرتضی حسینپور.

یادداشت سعدالله زراعی و خاطرات و نکاتی درباره شهید در روزنامه کیهان.

مصاحبه سید رضا حسینی همرزم شهید مرتضی حسین پور با خبرگزاری تسنیم.

راویت خانم مینایی خبرنگار روزنامه جامجم از گلایههای پدر شهید مرتضی حسینپور.

سخنرانی سردار سلیمانی در مراسم یادبودچهلمین روز شهادت شهید مرتضی حسینپور.

سخنرانی سردار سلامی در مراسم اولین سالگرد شهادت شهید مرتضی حسینپور.

مستند کسرالحدود (شکست مرزها) به کارگردانی وحید فراهانی.

مستند مردی با آرزوهای بزرگ.

فرزند فرمانده حسین به دنیا آمد +عکس